خلاصه داستان : سرگرد نیرجا مادهاوان باید برای درآوردن منطقه بستر و مردمانش از دست مائوئیستها با هزاران مشکل بجنگد. حتی دولت و وزرا هم به او کمک نمیکنند و تنها مردم محلی همراه او هستند تا روزی که کدخدای یکی از روستاها به دست سردسته گروه ناکسال جلوی چشمان همسر و فرزندانش تکه تکه میشود…
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.